استراتژی محتوا یک رشتهی تخصصی نسبتاً جدید در فضای دیجیتال است. زمینهی این رشته با تجربهی کاربری (UX)، طراحی رابط کاربری، توسعهی وبسایت، سئو، بازاریابی محتوا، روابط عمومی و بازاریابی سنتی «آفلاین» مشترک است.
این مقاله برخی از مفاهیم کلیدی استراتژی محتوا برای وب، و چگونگی تطابق آن با رشتههای همزمینه را توضیح میدهد، و برخی از دستورالعملهای عملی را به اشتراک میگذارد که هر کسی در فضای دیجیتال – بهویژه کسانی که در استراتژی محتوا تازهوارد هستند – باید قبل از شروع به تدوین استراتژی محتوای خود آنها را در نظر بگیرند.
این نوشته از یافتههای متخصصان استراتژی محتوا که در مجمع استراتژی محتوا ۲۰۱۲ در کیپتاون مقالات خود را ارائه دادند، الهام گرفته شده است.
در ادامه ۱۰ نکتهای را خواهید خواند که برای رسیدن به اهداف نهایی استراتژی محتوا، یعنی: (۱) برآورده کردن انتظارات کاربران، و (۲) تحقق اهداف تجاری، باید آنها را بدانید.
۱. استراتژی محتوا نیاز به کار گروهی دارد
همهی ما بارها و بارها اصل «محتوا پادشاه است» را شنیدهایم. اما محتوا بهتنهایی نمیتواند به یک پروژهی دیجیتال جان ببخشد. محتوا باید با تخصصهای همزمینهی خود همکاری نزدیک داشته باشد.
به گفته «کریستینا هالورسون» مدیرعامل «برینترافیک» (BrainTraffic) و بنیانگذار «کانفب» (ConFab)، کار تیمی اصل و اساس استراتژی محتوا است. تخصصهای همزمینه که باید در مرحلهی استراتژی محتوا مورد مشاورههای بسیار عمیق قرار گیرند عبارتند از:
- تجربهی کاربری
- طراحی
- معماری اطلاعات
- کپیرایتینگ
- تیم توسعه
- بهینهسازی موتور جستوجو (سئو)
- بازاریابی
- روابط عمومی و برندسازی
- ذینفعان تجاری
مانند اکثر موارد در زندگی، این رویکرد برابریطلبانه میتواند به مسألهی «دوتا شدن آشپز» منجر شود.
«راشل لاوینگر» از شرکت «ریزرفیش» (Razorfish) نحوهی برخورد آژانس دیجیتال مارکتینگ خود با این مسأله را چنین توصیف کرد: «برای پروژههای دیجیتال، ما ابتدا یک تیم «CRUX» را جمع میکنیم: یک یا چند نفر را از تیم خلاقیت و یک یا چند نفر از متخصصان ارشد UX را به این کار اختصاص میدهیم. آنها با گروه استراتژی همکاری میکنند تا اساس مفهوم کلی دیجیتال – از جمله استراتژی محتوا – را تدوین کنند. پس از تعریف این گروه، تمرکز خود را گستردهتر میکنیم و متخصصانی از رشتههای مختلف همزمینه را به خدمت میگیریم.»
چه یک تیم بزرگ یا کوچک باشید، در نظر گرفتن یک نگرش کلی نسبت به ایجاد و اجرای محتوا ضروری است.
خلاصه: استراتژی محتوای خوب نیاز به تلاش تیمی از همهی رشتههای همتا و همزمینه دارد.
۲. هم محتوا و هم افرادی که محتوای شما را ایجاد می کنند را در نظر داشته باشید
همانطور که گفته شد، هدف اصلی یک استراتژی مؤثر محتوا، برآوردن انتظارات کاربران و تحقق اهداف تجاری است.
«هالورسن» (Halvorson)، یکی از نویسندگان مشترک کتاب «استراتژی محتوا برای وب» و یکی از اولین استراتژیستهای محتوای وب، چارچوبی را تدوین کرد که نهتنها بر محتوای واقعی تمرکز دارد، بلکه افرادی که محتوا را ایجاد می کنند هم در آن در نظر گرفته شدهاند.
اعتقاد وی این است که با در نظر گرفتن روند کار و عوامل مدیریتی هنگام تدوین یک استراتژی محتوا، میتوانیم محتوای مفیدتر و قابلاستفادهتری را به مخاطبان آنلاین ارائه دهیم، و همزمان اهداف تجاری را هم برآورده سازیم.

اجزای محتوا:
ماده – موضوعات، لحن، سبک، پیامی که برای برقراری ارتباط نیاز داریم؛
ساختار – چگونگی اولویتبندی و تقسیم محتوا به بلوکهای سازنده
مؤلفههای افراد:
گردش کار – فرآیند، ابزار و منابعی که برای ایجاد و نگهداری محتوا نیاز داریم
مدیریت – ثبات، یکپارچگی و کیفیت مطالب
خلاصه: در نظر گرفتن محتوا و افرادی که این محتوا را ایجاد میکنند در برآوردن انتظارات کاربران و دستیابی به اهداف تجاری کمک میکند.
۳. متن نوشتار خود را با سطح سواد مخاطب خود مطابقت دهید
«آنجلا کولتر» از شرکت «الکترونیک اینک» (Electronic Ink) یک سری تست کاربری را با افراد دارای سطوح مختلف سواد انجام داد. نتایج تحقیقات او نشان میدهد در وبسایتهایی که محتوای آنها برای افراد با سطح سواد بالا نوشته شده است، کاربرانی که سطح سواد پایینی دارند، در تکمیل کارهای اساسی در سایت به مشکل برمیخورند.
هنگام استفاده از وبسایتهایی که کار با آنها به سطح سواد پایینی نیاز دارد، کاربران کمسواد وظایف خود را سریعتر و با زحمت و ناامیدی کمتری انجام میدهند. منطق هم حکم میکند که این گزاره درست باشد.
با این وجود، یکی از نکاتی که بهطور اتفاقی در این پژوهش کشف شد، این بود که وقتی زبان در وبسایت از سطح پایینتری برخوردار باشد، کاربران دارای سطح سواد بالا نیز نمرهی بسیار بهتری میگیرند.
خلاصه: زبان متن خود را ساده و واضح نگه دارید. هم کاربران کمسواد و هم کاربران دارای سواد زیاد، به خاطر این کار از شما تشکر میکنند.
۴. استراتژی بازاریابی محتوای پرسشهای تشریحی
هر کسی که در روزنامهنگاری تحصیل کرده باشد، با شش سؤال تشریحی روزنامهنگاری آشنا خواهد شد: چه کسی ، چه چیزی ، چرا ، کی ، کجا و چهگونه.
ساختارگرایان وسواسی استدلال میکنند که یک داستان فقط زمانی کامل میشود که به هر شش سوال پاسخ داده شود. این قضیه مطمئناً از نظر روزنامهنگاری معتبر است، زیرا حذف هر یک از این سؤالات باعث ایجاد حفرهای در داستان شما میشود.
خب حالا این مسأله چهگونه با استراتژی محتوا برای وب ارتباط دارد؟ «ریک یاگولدیچ» (Rick Yagodich) از شرکت «تینک اینفو» توالی این شش سؤال رو به شکل لیستی تغییر داده است که استراتژیستهای محتوای آنلاین با استفاده از آن بتوانند استراتژی محتوایی تدوین کنن که مو لای درز آن نرود:
- چرا – دلیل و اهداف کسبوکار خود را بشناسید. چرا این پروژه را آغاز کردهاید؟
- چه چیزی – پیام چیست؟
- چه کسی – مخاطب کیست؟
- کجا – پیام کجا خوانده میشود (مکان، دستگاه، بافت)؟
- چهگونه – چهگونه باید محتوا را ارائه دهیم/ساختار آن را تدوین کنیم؟
- چه زمانی – زمانبندی فرآیند ایجاد و انتشار محتوا به چه شکل است؟
خلاصه: این شش سؤال تشریحی چکلیستی را ارائه میدهند تا خیالمان راحت شود که استراتژی محتوای ما شامل همهی مبانی و زوایای کار میشود.
۵. تون و لحن مهم است
تون و لحن از ابزارهای «خط مقدم» فوقالعاده قدرتمند در جعبهابزار یک استراتژیست محتوا هستند.
لحن یک برند، شخصیت و هویت آن را نشان میدهد؛ به همین دلیل باید در تمام مطالب ثابت و یکسان باشد. از طرف دیگر، لحن میتواند، و باید، بر اساس بافت متن قابلیت تغییر و سازگاری داشته باشد.
بهگفتهی «کیت کیفر لی» (Kate Kiefer Lee)، هماهنگکنندهی محتوا در شرکت «میلچیمپ» (MailChimp)، تون نوشتار برند باید بسته به وضعیت احساسی مخاطبان متفاوت باشد. بهعنوان مثال، شوخطبعی در یک صفحهی خوشآمدگویی میتواند باعث محبوبیت سایت و وفاداری مخاطب شود؛ اما در یک پیام هشدار، لحن باید دقیقاً برعکس، کاملاً خشک و رسمی باشد.
«میلچیمپ» چنان به تون و لحن علاقهمند است که وبسایتی به نام www.voiceandtone.com ایجاد کردهاند. این وبسایت به نویسندگان شرکت نشان میدهد که چگونه از لحن «میلچیمپ» برای انواع مختلف محتوای برند (پستهای وبلاگ، توییتها، «پیامهای هشدار» و حتی لطیفهها در مورد نماد برند) استفاده کنند. این سایت، یک منبع عالی هم برای تیم «میلچیمپ»، و هم برای هر کسیست که می خواهد راهنمای لحن و تون را برای برند خود ایجاد کند.

خلاصه: ایجاد یک دستورالعمل سبک و استایل که تون و لحن برند شما را مشخص کند، تجربهی کاربران شما را بهبود داده و تصویر برند شما را تقویت میکند.
۶. سئو سایت هنوز زنده است
با توجه به بهروزرسانیهای اخیر الگوریتم گوگل مانند پاندا و پنگوئن، افراد از ژانرهای مختلف دیجیتال ادعا کردهاند که سئو از بین رفته است. اتفاق نظر کلی بر این است که بازی کردن شما برای رسیدن به بالای صفحه ۱ گوگل روزبهروز دشوارتر میشود.
این ادعا تا حد زیادی درست است. گوگل موفق به کاهش رتبه، مجازات و حتی در برخی موارد گذاشتن وبسایتهایی در لیست سیاه شده است، که از تاکتیکهای کلاه سیاه سئو استفاده میکنند. تکنیکهایی مانند «متن پنهان» (مثلاً متن سفید روی پسزمینهی سفید)، «استتار» (نمایش محتوای متفاوت به بات گوگل نسبت به محتوای قابل دسترس برای کاربران واقعی) و «اسپم لینک» (خرید صدها لینک از وبسایتهای بیکیفیت) که قبلاً تا حدی قابل استفاده بودند. حالا دیگر کاربردی نیستند.
پس آیا میشود گفت تمام این صحبتها به این معنای مرده بودن سئو است؟ «جاناتان کلمن» متخصص سئو مقیم در شرکت «ری» [REI]، یک خردهفروشی اینترنتی برای لباسهای رسمی و بیرون از خانه، میگوید: «متأسفانه نمیتوانم بگویم که سئو کلاهسیاه مرده یا حتی در حال مرگ است. شاید بهتر باشد بگوییم امروزه موتورهای جستوجوگر بیش از هر زمان دیگری به سئوی کلاه سفید و بازاریابی داخلی – جلب توجه واقعی و شناخت مثبت از طریق کمک به کاربران در دستیابی به اهداف خود (چه بصورت آنلاین و چه آفلاین) میپردازند.»
سئو بخش اصلی استراتژی محتوا
وی ادامه می دهد که: «سئو بخشی اصلی از هر استراتژی محتوایی است و باید باشد. استراتژیستهای محتوا دست بالا را دارند، نهتنها در مدیریت مناسب محتوا بهگونهای که از دستورالعملهای وبمستر برای موتورهای جستوجو پیروی کند، بلکه برنامهریزی برای این که بتواند بهجای استفادهی صرف از کلمات کلیدی، محتوایی تولید کنند که برند را در ذهن مخاطب بسازد.»
پیروی از دستورالعملهای کیفیت متن در گوگل برای موفقیت در نتایج جستوجو، و پرهیز از هرگونه ترفند شناخته شده در سئو، بیش از هر زمان دیگری بااهمیت شده است. گوگل حتی لیستی از تاکتیکهای سئو که باید از آنها پرهیز کنید را هم ارائه داده است.
خلاصه: همهی استراتژیهای محتوا برای مؤثر بودن نیاز به استفاده از بهترین روشهای سئو دارند؛ هر سئو برای این که در لیست خوبهای گوگل باقی بماند، به بازاریابی محتوای سئو احتیاج دارد.
۷. محتوای خود را به چند قسمت تقسیم کنید
وقتی صحبت از پیادهسازی محتوا در سیستم مدیریت محتوا (CMS) میشود، تقسیم قطعات بزرگ به «تکهها»ی کوچکتر دارای اهمیت حیاتی است.
برای هر بخش خاص از محتوا، اگر CMS شما فقط یک فیلد گستردهی WYSIWYG برای وارد کردن محتوا داشته باشد، بعداً در صورت نیاز، جدا کردن این محتوا به قطعات کوچکتر بسیار دشوار خواهد شد.
طبق گفتهی «لاوینگر»، نگرش صحیح کار این است که توسعهدهندگان وب شما (یا هر کسی که مسئول تنظیم CMS است) فیلدهای جداگانهای برای تکههای محتوای شما را تشکیل می دهند داشته باشد.
محتوای شما با تقسیم شدن به تکههای کوچکتر، می تواند به شکلهای مختلف نمایش داده شود و به روشهای انعطافپذیر مورد استفاده قرار گیرد.
مثلاً:
- نسخهی دسکتاپ یک صفحهی وب ممکن است همهی «تکهها» را نشان دهد – برای مثال: تیتر، خلاصه، ۴ تصویر، یک ویدئو، ۸۰۰ کلمهی کپی، ۳ نقل قول، چند بررسی، لیستی از مطالب که برای خواندن در آینده توصیه شده، و دگمهی «اکنون رزرو کنید».
- در حالی که نسخهی موبایل همان صفحهی وب ممکن است فقط برای مهمترین «تکهها» (مرتبط با موبایل) در یک صفحهی کوچک جا داشته باشد. تیتر، خلاصه، ۱ تصویر، ۲۰۰ کلمه کپی و دگمهی «اکنون رزرو کنید».

خلاصه: محتوا را در کوچکترین بلوکهای سازندهی خود در CMS ساختاربندی کنید تا بتواند دوباره بهصورت انعطافپذیر برای استفاده در فیلدهای مختلف و در دستگاههای مختلف سرهمبندی شود.
۸. از توسعهدهندگان خود بخواهید که محتوای شما را در متادیتا بستهبندی کنند
متادیتا، در بافت توسعهی وب، شامل مجموعهای از دستورالعملهای برنامهنویسی است که توسعهدهندگان وب میتوانند برای کمک به موتورهای جستوجو (و سایر اپلیکیشنها) برای درک بهتر محتوای یک صفحهی وب از آنها استفاده کنند.
به عنوان مثال، اگر بخواهید در وبلاگ خود بنویسید که از خرید سیب امتناع میکنید، می توانید با استفاده از متادیتا به موتورهای جستوجو بگویید که در مورد <میوه>سیب</ میوه> صحبت می کنید یا <کامپیوتر>سیب</ کامپیوتر>.
(لطفاً توجه داشته باشید که نه <میوه> و نه <کامپیوتر> فرمتهای معتبری برای متادیتا نیستند. من فقط از آنها برای نشان دادن موضوع استفاده کردم.)
یک مثال واقعی از متادیتا را با هم ببینیم:

در مثال بالا، گوگل (یا هر برنامهی دیگری که قادر به خواندن متادیتاها باشد) میتواند تشخیص دهد که عبارت «عصر یخبندان ۲» به یک فیلم اشاره دارد (نه عصر یخبندان واقعی دوم). بنابراین، اگر کسی «عصر یخبندان ۲» را در یک موتور جستوجو سرچ کند، موتور جستوجو میتواند در صفحهی نتایج خود اطلاعات بیشتری را (مثلاً پوستر فیلم، تریلر، بررسیها، بازیگران و غیره)، همانطور که در نتایج نمودار دانش گوگل مشاهده میشود در مورد فیلم نشان دهد. گوگل و یاهو! مدتی است که این کار را انجام میدهند و میتوان مطمئن بود که آنها این فناوری را برای انواع عبارتها و در همهی حوزههای زندگی گسترش خواهند داد.

متادیتا و میکرودیتا
بروس لاسون یک مبلّغ استانداردهای وب برای نرمافزار «اپرا» و یکی از محرکهای اصلی برای استفاده از متادیتا است. او چنین میگوید که، اگرچه در طول سالها استانداردهای متادادهی مختلفی ظهور کردهاند، او همچنان انتخاب میکرودیتا را بهعنوان استاندارد توصیه میکند، اساساً به این دلیل که میکرودیتا از پشتوانهی همهی موتورهای جستوجوی بزرگ (گوگل، یاهو، بینگ و یاندکس) برخوردار است.
حالا سؤال این است که وقتی به نظر میرسد متادیتا مفهومیست که توسعهدهندگان را به وجد میآورد، چرا استراتژیستهای محتوای آنلاین باید آن را در نظر بگیرند؟
- متادیتا میتواند به محتوای شما کمک کند تا در نتایج جستوجو از محتواهای دیگر متمایز باشد.
- اگر محتوای شما در زمینههای غیرمنتظره مشاهده شود (مثلاً بررسیهای TripAdvisor که در وبسایتهای دیگر نشان داده می شود)، متادیتا میتواند معناهای بیشتری به آن بدهد.
- در صورت مشاهدهی محتوای شما در دستگاههای مختلف (مثلاً تلفن همراه، تبلت، تلویزیون و غیره)، متادیتا میتواند معناهای بیشتری به محتوای شما بدهد.
خلاصه: از توسعهدهندگان خود بخواهید که محتوای شما را با متادیتا بستهبندی کنند تا در نتایج جستوجو بیشتر دیده شود و به تجربهی کاربری غنیتری دست پیدا کنند.
۹. توسعهدهندگان خود را وادار به پذیرش استانداردهای وب (و HTML5) کنید.
استانداردهای وب مجموعهای از بهترین اعمال استانداردشده است که توسعهدهندگان میتوانند و باید هنگام ساخت وبسایت استفاده کنند. این استانداردها توسط گروهی متشکل از کلیهی تولیدکنندگان مرورگرهای اصلی و موتورهای جستوجوی بزرگ نوشته شده است.
برای کمک به غیرتوسعهدهندگان برای درک استانداردهای وب، میتوانیم مثال روزنامهها را در نظر بگیریم: صفحهی اول روزنامه معمولاً برای اخبار جدید و جنجالی اختصاص دارد، صفحهی آخر بهطور معمول مخصوص اخبار ورزشی است. هیچ قانون یا هیأت حاکمی وجود ندارد که بگوید این ترتیب حتماً باید رعایت شود. بلکه، این یک توافق نانوشته است که مورد قبول اکثر ناشران روزنامهها قرار گرفته، و چیزیست که خوانندگان روزنامهها به آن عادت کردهاند.
دلایل اصلی درخواست از توسعهدهندگان برای ایجاد وبسایتهایی با استانداردهای وب این است که محتوای وبسایتهای ما:
- بهطور مداوم در تمام مرورگرها (قدیمی و جدید، دسکتاپ و موبایل) نمایش داده میشود؛
- میتواند توسط موتورهای جستوجو کاملاً قابل بررسی و ایندکس شود (در نتیجه به رتبهی بهتری دست پیدا کند.)
- می تواند از ویژگیهای جدیدی بهره ببرد که در جامعترین استاندارد وب، HTML5، معرفی میشود.
HTML5 در واقع یک مجموعهی برتر از استانداردهای وب است. این مجموعه شامل بسیاری از ویژگیهای جدید مانند عناصر <canvas> ،<video> ،<audio> و همچنین ادغام محتوای گرافیکی برداری مقیاسپذیر (SVG) است (تصاویری که میتوانند بدون توجه به اندازهی صفحهی دستگاه مرورگر، بهخوبی تغییر اندازه بدهند).
دهها ویژگی در HTML5 وجود دارد که تجربهی کاربران را در سالهای آینده غنی میکند. اگر برنامهنویسان شما قبلاً در مورد HTML5 صحبت نکردهاند، وقت آن است که یک تیشرت برای آنها بخرید.
خلاصه: استانداردهای وب و HTML5 برای بهتر دیده شدن در موتورهای جستوجو، پیام ثابت در همهی مرورگرها، و تجربهی غنیتر برای کاربران مهم هستند.
۱۰. پلتفرمهایی بسازید که به کاربران امکان دهد داستانهای خود را تعریف کنند
شاید مهمترین و متواضعانهترین جنبهی هر استراتژی محتوا، درک این نکته باشد که محتوایی که ایجاد میکنید مهمترین محتوای وبسایت شما نیست.
مهمترین محتوای وبسایت شما باید محتوای کاربران شما باشد.
«لوک روبلوسکی» (Luke Wroblewski) نویسندهی سه کتاب معروف طراحی وب است. او سمتهای ارشد طراحی محصول در دو غول سیلیکون ولی، eBay و Yahoo! داشته، و یکی از معتبرترین ترویجدهندگان مفهومیست که آن را «وب خواندن/نوشتن» مینامد.
روبلوسکی میگوید وبسایتها امروزه صرفاً به دلیل ماهیت خواندن/نوشتن به صف پربازدیدترین میپیوندند. وبسایتهایی مانند فیسبوک، توییتر، کلابهاوس، گوگل و یوتیوب به کاربران امکان میدهند محتوای خود را وارد کنند و همچنین محتوای سایر کاربران را مشاهده و با آنها تعامل نمایند. وبلاگنویسی و پلتفرمهای CMS مانند وردپرس، دروپال، جوملا، ExpressionEngine ،Tumblr ،Weebly و Yola هر روز میلیونها نفر را قادر میسازند تا محتوای خود را به شکلی نسبتاً راحت ایجاد کنند و به اشتراک بگذارند.

روبلوسکی ادعا میکند که: «برای داشتن یک استراتژی محتوایی واقعاً معنادار، باید از مفهوم خواندن/نوشتن استقبال کنیم». حداقل باید در پلتفرمهای موجود حضور داشته باشیم. در بهترین حالت، باید پلتفرمهای شخصی خود را ایجاد کنیم تا مخاطبان ما بتوانند محتوای خود را ایجاد و منتشر کرده و پس از بهاشتراکگذاری با دیگران تعامل کنند.
«طیف گستردهای از ملاحظات و تصمیمات استراتژیک مربوط به محتوا وجود دارد که در نتیجهی بهکارگیری جنبهی «نوشتن» وب بوجود میآید. بیشتر افراد فقط بر انتشار محتوا متمرکز شدهاند، که مهم هم هست، اما شاید به اندازهی ورود محتوای خارجی از وب به درون سایت مؤثر نباشد.»
خلاصه: داستانهای کاربران ما از داستانهای ما مهمتر هستند. ما باید پلتفرمهایی را بسازیم که به کاربرانمان اجازه دهند داستانهای خود را تعریف کنند.
نتیجه
برای دستیابی به اهداف نهایی یک استراتژی محتوای وب، جزئیات ظریفتری را هم باید در نظر گرفت. تون و لحن باعث تقویت تصویر برند میشوند؛ در حالی که فرآیندهای ما باعث ایجاد هویت باثباتتر برند میشوند. زبان متن را صریح و مختصر نگه دارید و پس از آن کاربران و موتورهای جستوجو به شما پاداش میدهند. کلاه سفید بپوشید. به محتوای خود ساختار درستی بدهید، آن را به متادیتا مجهز کنید تا راه برای یک تجربهی کاربری غنیتر فراهم شود. راهی پیدا کنید تا کاربران شما بتوانند (و مشتاق باشند) داستانهای خود را با شما به اشتراک بگذارند. به این طریق پایهی استراتژی محتوای آنلاین را با موفقیت تقویت کردهاید.
(منبع: https://www.wordstream.com)
1 دیدگاه