وب ۳ و اشکالات اولیه
بلاک چین. کریپتوکارنسی. ارز دیجیتال. اتریوم. NFTها. DAOها. قراردادهای هوشمند. وب ۳ این روزها اجتناب از برخورد با موج بزرگ بلاک چین غیرممکن به نظر میرسد، اما رمزگشایی معنای تمام آن نیز اغلب به همان اندازه دشوار است.
علاوه بر این، گفتمان پیرامون وب ۳ به شدت قطبی است: همهی افراد درگیر، بسیار مشتاق هستند که الف) تیمی را انتخاب کنند، و ب) شما را وادار کنند که به تیم آنها بپیوندید. اگر یک تیم را انتخاب نکردهاید، پس حتماً مخفیانه درون تیم دیگری هستید.
«مکس رید» در مقالهای تحت عنوان «آیا وب ۳ چرند است؟»، استدلال قانعکنندهای ارائه میکند که بر اساس آن بحث وب ۳ در واقع دو بحث متفاوت است:
«اما، خوب، دقیقاً ریشهی اختلاف در کجاست؟ از دید من سؤال «آیا وب ۳ چرند است؟» را میتوان به دو شکل پرسید:
اول، آیا بلاک چین میتواند کاری را انجام دهد که سایر فناوریهای موجود نمیتوانند انجام دهند و/یا کاری را بهتر یا کارآمدتر از سایر فناوریهای موجود انجام میدهد؟
دوم، آیا بلاک چین معماری اینترنت آینده (یعنی «وب ۳») را تشکیل خواهد داد و/یا شرکتها و سازمانهای بومی بلاک چین، مهم و قدرتمند خواهند شد؟»
من ترجیح میدهم که با تحلیل مکس در اینجا موافق باشم: یک سؤال فنی و یک سؤال تجاری/فرهنگی وجود دارد. وقتی هر روز در اخبار، عناوین جدیدی در مورد سرقت یا کلاهبرداری میلیونها دلار دیده میشود، یا وقتی هزاران نفر میلیونها دلار را در سرمایهگذاریهای بسیار خوشبینانه صرف میکنند، جدا کردن این دو امر، کار دشواری است. همیشه نکات بهشدت مثبت و بهشدت منفیای در دنیای وب ۳ اتفاق میافتد.
با در نظر گرفتن این موضوع، میخواهم یک قدم از هیجانهای روزمره ارزهای دیجیتال و وب ۳ به عقب برگردم و به برخی از فلسفههای انگیزشی مورد حمایت از این جنبش نگاهی بیاندازم.
فلسفههای وب ۳
دیدگاههای متفاوت زیادی در مورد وب ۳ وجود دارد؛ هر کسی دیدگاه متفاوتی و منحصربهفردی نسبت به آن دارد. با این حال، سه موضوع کلی وجود دارد که کاملاً برجسته هستند.
غیر متمرکز
فناوری مبتنی بر بلاک چین ذاتاً توزیعشده است (البته برخی اخطارهای ذاتی هم وجود دارند، اما فعلاً میتوانیم با خیال راحت آنها را نادیده بگیریم). در دنیایی که وب حول تعداد انگشتشماری از خدمات اصلی متمرکز شده است، که در آنها متوجه آسیبهایی شدهایم که امثال فیسبوک و یوتیوب میتوانند به جامعه وارد کنند، جای تعجب نیست که تمرکززدایی بتواند یک موضوع قدرتمند برای هر کسی باشد که به دنبال یک گزینهی جایگزین است.
البته تمرکززدایی در اینترنت چیز جدیدی نیست: دقیقاً در نام این پدیده وجود دارد. این مجموعهی غولپیکر از «شبکههای متصلبههم» (INTERconnected NETworks) از همان ابتدا غیر متمرکز بوده است. البته این عدم تمرکز کامل هم نیست: دولتهای سرکوبگر میتوانند کنترل مرزهای بخش مورد نظر خود از اینترنت را در دست بگیرند، و ما تنها برای مدیریت بخشهای پیچیدهتر استفاده از وب، به تعداد انگشت شماری از سرویسهای وب اعتماد کردهایم. اما اساساً، آن معماری غیرمتمرکز هنوز در اینترنت وجود دارد. من هنوز هم میتوانم یک وبسایت میزبانیشده روی رایانهی خانگی خود را راهاندازی کنم، و هر کسی در جهان بتواند به آن دسترسی داشته باشد.
با این حال، من این کار را نمیکنم، به همان دلیلی که وب ۳ از خدمات متمرکز مصون نیست: متمرکز کردن آسان است. همانطور که همین حالا هم فیسبوک، یا گوگل یا آمازون را بهعنوان سرویسهای غولپیکر متمرکز در وب فعلی میشناسیم، میتوانیم خدمات مشابه و متمرکزی را مشاهده کنیم که برای وب ۳ هم ظاهر میشوند. مثلاً برای سرویسهای پرداخت، شرکت «کوینبیس» (Coinbase) خود را بهعنوان یک مکان بسیار محبوب مبادلهی ارزهای دیجیتال و ارزهای سنتی تثبیت کرده است. برای خرید و فروش NFT ها، شرکت «اوپنسی» (OpenSea) سرویسی است که تقریباً تمام مجموعههای NFT را در آن پیدا خواهید کرد. یا مثلاً سرویس «متامسک» (MetaMask) تمام کلیدهای مبتنی بر رمزنگاری، توکنها و لاگینهای شما را در یک «کیف پول رمزنگاری» نگه میدارد.
در حالی که طرفداران وب ۳ به ماهیت غیر متمرکز ارز دیجیتال که عامل اصلی محبوبیت آن است، اعتبار زیادی میدهند، من چندان از این بابت مطمئن نیستم. در بهترین حالت، دوست دارم فکر کنم که تمرکززدایی این روزها یک نیاز اساسی است: شما حتی نمیتوانید بهعنوان یک جنبش جهانی، بدون تعهد اکید به تمرکززدایی کار خود را شروع کنید.
اما اگر تمرکززدایی کلید اصلی نیست، چیست؟
مالکیت
وقتی در مورد مالکیت در وب ۳ صحبت میکنیم، قبل از همهچیز NFTها به ذهن میآیند؛ هرچند تحقیقات اخیر نشان می دهد که کل بازار NFT به طور مصنوعی متورم شده است.
بهجای گرفتن عکس یادگاری با NFTها، به نظر من جالبتر است که به ایدهی مالکیت بر حسب «انتساب» نگاه کنیم. عنصر قدرتمندتر این فلسفه این نیست که چه کسی مالک چه چیزی است، بلکه این است که چه کسی آن را خلق کرده است. NFTها کار نسبتاً جدیدی را با مفهوم انتساب انجام میدهند و هر بار که یک NFT دوباره فروخته میشود، امکان پرداخت حق امتیاز به هنرمند اصلی را فراهم میکند. من این جنبه را دوست دارم: حق امتیاز نباید فقط برای ستارههای سینما باشد، بلکه باید برای همه باشد.
برای مقایسهی آن با وب فعلی، سه پاراگراف نوشتهشده توسط «مکس رید» را که در بالا نقل کردم، در نظر بگیرید. من قطعاً از لحاظ فن نگارش مقالهی وبلاگ، هیچ تعهدی نداشتم که نشان دهم که این یک نقل قول است، آن را به او نسبت دهم، یا لینک منبع اصلی را بگذارم. در واقع، برای من راحتتر بود که فقط کلمات او را در این پست پیست کنم و وانمود کنم که آنها مال من هستند. البته این کار را نکردم، زیرا احساس میکنم یک وظیفهی اخلاقی دارم که نقل قول را به درستی به گویندهی واقعی آن نسبت دهم.
در دنیایی که بازیگران غیراخلاقی بهطور خودکار محتوای شما را برای جستوجوگرها کپی/پیست میکنند (در واقع، من انتظار دارم این پست وبلاگ هم در همین دسته قرار بگیرد)؛ جایی که شرکتهای بزرگ از هر چیزی که در مورد شما پیدا میکنند استفاده میکنند تا به طور مؤثرتری برای شما تبلیغ نمایند، اصلاً تعجبآور نیست که مردم به دنبال راهحلی فنی برای بازپس گرفتن کنترل دادههای خود و نسبت دادن آثارشان به خود باشند.
این بدان معنا نیست که سرویسهای موجود، انتساب را سرکوب میکنند: یکی از عملکردهای اصلی توییتر، ریتوییت است، یکی از عملکردهای اصلی «تامبلر»، وبلاگنویسی مجدد است. وردپرس همچنان رهگیری لینکها را پشتیبانی میکند، حتی اگر این روزها بسیاری از افراد آن را خاموش کرده باشند.
با این حال، همه اینها ابزارهایی جسورانه هستند، و بهجای رویکرد هدفمندتر، قصدشان نسبت دادن یک قطعهی کامل به خالق آن است. چیزی که من واقعاً دوست دارم راهی برای نقل قول و نسبت دادن آسان یک قطعهی کوچک از یک پست است: ۳ پاراگراف (یا ۳ «بلاک»، اگر میخواهید ببینید متن قرار است به کجا برسد)، در پست من درج شده و به جایی که من آنها را برداشتهام لینک داده میشوند. اگر کسی تصمیم گرفت بخشی از این پست من را نقل قول کند، دوست دارم فقط برای همان قسمت نقلقولشده از متنِ یک پینگبک دریافت کنم، تا بتواند در بافت مناسب خود مشاهده شود.
عملکردی که توییتر و تامبلر ارائه میکنند را نمیتوان بهعنوان نسبتدهی مبتنی بر فناوری در نظر گرفت، بلکه بیشتر مثالی برای هموار کردن یک زمین خاکی است: به طور کلی، مردم میخواهند دیگران را بهدرستی مرجع قرار دهند. فراهم کردن ابزارهایی برای انجام این کار به راحتی میتواند به بخش اساسی نحوهی استفاده از هر نرم افزار تبدیل شود.
با این حال، این ابزارها فقط تا زمانی کار میکنند که انگیزهای برای استفاده از آنها وجود داشته باشد. وب ۳ مطمئناً ابزارهایی را برای نسبت دادن به دیگران فراهم میکند، اما دقیقاً همانطور که کلاهبرداران سئو پستهای وبلاگ دیگران را کپی/پیست میکنند، حباب اقتصادی NFT به وضوح انگیزهی بزرگی برای نادیده گرفتن این ابزارها و تعهدات اخلاقی است، تا جایی که خدمات موجود مجبور به ایجاد فیچرهای اضافی برای تشخیص این سوءاستفاده هستند.
کسب درآمد
با توجه به این که هر بلاک چین اصلی، خود یک ارز دیجیتال است، کسب درآمد در مرکز کل جنبش وب ۳ قرار دارد. هر سطح از مجموعهی فناوری وب ۳ شامل یک پروتکل مبتنی بر ارز دیجیتال است. این پروتکل به طور طبیعی در کل اکوسیستم وب ۳ نفوذ میکند، که در آن پول به یک عامل محرک اصلی برای هر پروژهی مبتنی بر وب ۳ تبدیل میشود.
و به این ترتیب، در نظر گرفتن برنامههای وب ۳ بدون در نظر گرفتن جنبهی مالی آن غیرممکن است. زمانی که فقط برای مشارکت داشتن هم باید پول پرداخت کنید، باید بپرسید که آیا هر قطعه محتوایی که در آنها ایجاد میکنید «ارزش دارد» یا خیر.
دوباره به ۳ پاراگراف که در بالا نقل کردم برگردیم. در دنیای نظری وب ۳، من این پست را در یک بلاک چین با فرم خاصی منتشر میکنم، و این عمل احتمالاً شامل ذکر این نکته نیز میشود که ۳ بلوک متن منتسب به «مکس رید» را در آن نقل کردهام. سپس بهطور بالقوه مقداری پول به مکس میپردازم، همراه با کارمزدهایی که هر بلاک چین برای انجام یک تراکنش دریافت میکند. در حالی که این فرآیند در نگاه اول بهطور بالقوه برای نویسندهی اصلی مفید است، احتمال میدهم که اثرات مرتبهی دوم و سوم مشکل ساز باشند. چند ثانیه قبل فقط روی دگمهی انتشار کلیک کردم، و مقداری پول نامشخص از جیبم خارج شده است. حالا این سؤال برای من ایجاد شده که آیا این پست «ارزشش» را دارد؟ آیا افراد دیگر به اندازهی کافی برای پوشش هزینههای انتشار این پست، به من انعام/نقلقول/ریمیکس/هرچیز دیگری میدهند؟ وقتی هر کار خلاقانهای باید از دریچهی تأثیر مالی دیده شود، فرآیند خلاقانه اساساً دچار تغییر میشود.
در نهایت، ما در یک جامعهی سرمایهداری زندگی میکنیم، و همه سزاوار این فرصت هستند که از کار خود سود ببرند. اما با استفاده از درآمدزایی در زیرساختهای زیربنایی وب ۳، دیگر انصراف از آن غیرممکن میشود. شما یا پولی دارید که بدون نگرانی برای مشارکت هزینه کنید، یا باید هر تعاملی را با توجه به این که آیا توانایی پرداخت آن را دارید یا نه، ارزیابی نمایید.
فلسفه های وب ۳ در وردپرس
پس از واکاوی کل مفهوم و کارکرد وب ۳، میتوانیم ببینیم که همهی آن صرفاً سیاه و سفید نیست. در وب ۳ هم بخشهای مثبت و هم بخشهای منفی وجود دارد. در واقع، آنقدرها هم تفاوت خاصی با وب امروزی ندارد. این بدان معنا نیست که هر یک از این رویکردها درست است: بلکه در عوض، ما باید به دنبال یادگیری از هر دو باشیم و چیز بهتری تولید کنیم.
غیر متمرکز
من مدتهاست که طرفدار استفاده از پایگاه عظیم نصب وردپرس برای ارائهی خدمات توزیعشده به همه بودهام. سالها پیش، درباره ایدهای به نام «وردپرس متصل» صحبت کردم که کاربرد آن دقیقاً همین بود. در حالی که این ایده در آن زمان مورد توجه زیادی قرار نگرفت، DNA مفهوم «وردپرس متصل» دارای ویژگیهای مشابه با ماهیت غیر متمرکز وب ۳ است.
من از طرفداران پر و پا قرص فناوریهای غیر متمرکز بهعنوان راهی برای افراد برای پس گرفتن قدرت کنترل بر دادههای خود از دولتها و شرکتهای بزرگی هستم که ترجیح میدهند همهی این دادهها را متمرکز نگه دارند؛ و من کاملاً فکر میکنم که باید در حال بررسی راههایی برای ایجاد اطلاعات موجود باشیم. وب ۳ در برابر سانسور مقاومتر است.
در عین حال، ما باید بپذیریم که مطمئناً فوایدی برای تمرکز هم وجود دارد. تا زمانی که مردم در انتخاب نحوه و مکان مشارکت آزادند، و خدمات متمرکز عملکرد درست سایتهای خودمیزبان مورد نیاز هستند، آیا تفاوت عملی وجود دارد؟
مالکیت نسبت
نکتهای که در مورد انتساب وجود دارد این است: شما نمیتوانید آن را تنها بهوسیلهی فناوری اجرا کنید. استفاده از «اسنپچت» دقیقاً همین مشکل را بهطور غیرمستقیم نشان داده است: کاربران برای این که پیامی را از دست ندهند، آنها را روی گوشی خود اسکرینشات میگرفتند یا ضبط میکردند. در واکنش به این کار، اسنپچت قابلیت ارسال نوتیفیکیشن برای طرف مقابل در هنگام اسکرینشات گرفتن از پیامهای او را اجرا کرد. برای جلوگیری از این امر، اکنون کاربران از تلفن دوم برای گرفتن عکس یا فیلم از پیامها استفاده میکنند. البته این مثال بهطور خاص در مورد انتساب اثر به مالک آن نیست، اما این مشکل را نشان میدهد که از طریق استفاده از فناوری، پس از اجازهی دسترسی به محتوایی که منتشر کردهاید، هیچ راهی برای محدود کردن نحوهی تعامل شخصی با آن وجود ندارد.
پس به جای نگرانی در مورد محدودیت های فنی، باید به دنبال این باشیم که چگونه میتوان فرآیند انتساب را آسانتر کرد.
کسب درآمد
من قاطعانه بر این عقیده هستم که باید گزینهی کسب درآمد از آنچه که تولید میکنید را اتخاب نمایید.
با این حال، جامعهی مدرن در حال حاضر وسواس زیادی به کسب درآمد از همه چیز دارد. این وسواس به شکلهای مختلف وجود دارد: کنسرتهای جانبی، تبدیل سرگرمیها به مشاغل، سهام میم و ارز های دیجیتال: همه آنها علائم این وسواس هستند.
استدلال من این است که، بهجای این که بپذیریم که نسخهی بعدی وب بهطور کامل بر اساس درآمدزایی است، باید از این رویکرد عقبنشینی کنیم. اساساً، ما باید بهدنبال ایجاد یک جامعه پس از ایجاد کمبود باشیم، نه این که بخواهیم کمبود را در جایی معرفی کنیم که قبلاً وجود نداشته است.
در حالی که ما برای آینده کار میکنیم، مطمئناً باید کسب درآمد برای مردم از کسبوکار خود آسانتر شود؛ مشکل این است که مجموعهی ارزهای دیجیتال کنونی وظیفهی عملی خود بهعنوان «ارز» را ندارند.
چه کاری باید انجام داد؟
خوب، این بستگی به اولویت شما دارد. در حال حاضر مکالمات پیرامون وب ۳ فضای زیادی را به خود اختصاص داده است؛ بنابراین میتوان دریافت که وب ۳ بهزودی جایگزین همهچیز میشود. با این حال، حفظ دیدگاههای ثابت در این مورد هم مهم است. در حالی که الان پول زیادی در اکوسیستم وب ۳ وجود دارد، اندازهی بسیار بزرگ وب موجود، آن را کوچک نگه داشته است.
در مورد فناوری جدید هیجانزده هستید و احساس میکنید از ایدههای مطرحشده در حلقههای وب ۳ الهام گرفتهاید؟ به درون آن شیرجه بزنید! من مطمئنم که در آن موضوعات جالبی برای کار کردن پیدا خواهید کرد.
همیشه میخواستید وارد سفتهبازی ارز شوید، اما نمیخواستید با این همه «قوانین» و «ضمانتهای» مزاحم سروکار داشته باشید؟ خوش آمدید، ارزهای دیجیتال یا NFTها منتظر شما هستند. (لطفاً برای خود وانمود نکنید که این پاراگراف توصیه برای سرمایهگذاری است، چون نیست.)
آیا میخواهید به تولید مطالب و محتوا در وب ادامه دهید، و مایلید چیزهای جدیدی را در صورت نیاز یاد بگیرید، اما در موارد دیگر از مسیری که انتخاب کردهاید راضی هستید؟ فقط به انجام کاری که در حال انجام آن هستید ادامه دهید. حتی اگر وب ۳ بتواند با وجود هیاهوها به حیات خود ادامه دهد، باز هم زمان زیادی طول میکشد تا توسط عموم مردم پذیرفته شود. شما سالها برای تطبیق زمان خواهید داشت.
نظر نهایی
وعدههای بزرگی در ارتباط با وب ۳ وجود دارد، که بسیاری از آنها بسیار شبیه به همان وعدههایی هستند که در مورد وب ۲٫۰ (بهویژه در مورد APIهای باز و قابلیت همکاری جهانی) داده شده است. قبلاً مشاهده کردهایم که وقتی این نوع ابزارها به خطا رفتند، چه اتفاقی افتاد؛ و وب ۳ هم واقعاً این مشکلات را حل نمیکند. ممکن است حتی از جهاتی آن اشتباهات را تشدید کند، زیرا حذف دادههای شما از یک بلاک چین در عمل غیرممکن است.
با در نظر گرفتن این موارد، (این را بهعنوان یک توسعهدهندهی هستهی وردپرس میگویم)، فقط به این دلیل که یک نرمافزار خاص بهینهترین راهحل فنی یک مشکل نیست، به این معنی نیست که محبوبترین نرمافزار نخواهد شد. نیروهای بازار میتوانند عامل بسیار قویتری نسبت به برتری فنی باشند. شکایات قانونی زیادی در مورد بلاک چین (از جمله عملکرد، حباب، مناسب بودن برای هدف، و امنیت) وجود دارد که در گذشته علیه وردپرس هم مطرح شده است؛ اما مطمئناً سرعت پیشرفت وردپرس کند نمیشود. من حتی ذرهای متقاعد نشدهام که بلاک چین فناوری مناسبی برای پایهگذاری وب است؛ اما مدت زیادی است که این کار را انجام میدهم تا همهچیز را علیه این ادعا شرطبندی کنم.
در پایان، بازارها میتوانند خیلی بیشتر از شما غیرمنطقی باقی بمانند، و ما میتوانیم در طول مسیر به حل مشکلات ادامه دهیم.